...
سلام همه چیزم
امروز بارون میاد اینجا، از دیروز بارون میاد
... ولی هوای من چندروزیه که ابریه بارونی...
این هوای نوستالژیک قبل از عید باز هم به دامم انداخت...
ای کاش می تونستم یک ساعت از افکارم دور بشم، حتی برای یک لحظه توقف کنم و به ماوراء شب ، ماوراء روز ، ماوراء مکان و ابدیت چشم بدوزم...
هفته های من چه زود می گذره.. ساعت ها و لحظه هام از هم سبقت میگیرن انگار ...
گاهی دلت سکوت میخواد...گاهی لبخند، گاهی تو هستی تنها و کوله ای بر دوش و باری به دوش....دلم یک دل سیر سادگی میخواد بی تکلف بی تعلق ... در این هوای سرد فقط یک فنجان عشق دلم میخواد ...سه نفره، یکجا، باهم ... و کلبه ای بالای کوه.. رویای کودکیم ، جوانیم ....دلم میخواد ،دلم میخواد .. آرزوکه عیب نیست بر جوانان ... چقدراز این سه نقطه ها(...) دارم اینروزها..چقدر شادم از "سه شنبه های خوب" و چقدر بیزارم از "جمعه های بد" !دلم زندگی میخواد یک زندگی عادی فقط همین ! و وقتی فراهم شد سر مستی ام همه رو شاد کنه...
خدا پیوسته حافظ و نگهدارت باد
.....................................................................
بعدا نوشتم:
جمعه ست ...بابایی امروز رفت خدا به همراش، و تنهام گذاشت در این بغض های هر لحظه ام ،در این دلتنگیهای مدام و در این آشفتگیهای دقایقم...